Lowe بیاد می آورد که به رواندا رفته بود تا اولین سالگرد نسل کشی را پوشش دهد. او شنید که در اردوگاه پناهندگان هوتو که دولت توتسی می خواست مجددا کنترل آن را به دست آورد و با ارتش استرالیا به انجا رفته بود، نا آرامی هایی وجود داشت. ". توتسی ها در تلاش بودند که یک گروه بزرگی از پناهندگان را به حرکت درآورند و آنها را در یک فضای نسبتا کوچک محصور کنند". Lowe و همکارانش شنیدند که ظاهرا خارج از اردوگاه تیراندازی شده است. همه روزنامه نگاران آنجا را به سمت کیگالی ترک کردند اما Lowe ماند. با کمک تیم پزشکان بدون مرز (MSF)، وارد اردوگاه شد و نزدیک به 3000 نفر را پیدا کرد که زیر دست و پا له شده بودند.
Lowe به یاد می آورد که"یک عالم نوزاد آنجا بود" و توضیح می دهد که چطور این نوزادان وقتی مادرانشان که آنها را به پشت خود بسته بودند، به زمین افتاده و خفه شده بودند، زنده مانده بودند. صحنۀ وحشتناکی بود. " فرشی از اجساد به همراهی نوزادانی که هنوز به آنها متصل بودند." برای رسیدن به مرکز که تیم MSF مشغول درمان مجروحان بود، باید از روی این توده های اجساد رد می شدند. Lowe می گوید "تصمیم خیلی سختی بود" و مسلما به عنوان یک قهرمان از او یاد نمی شد. "احساس کردم باید آنچه آنجا وجود دارد را مستند کنم، پس همین کار را کردم و عکس گرفتم. وقتی کارم تمام شد، و رفتم تا به انتقال این کودکان، این بچه ها، به مرکز پزشکی کمک کنم". او گفت: خیلی افتضاح بود چون وقتی داشتم یک کودک را می بردم و یکی از دکترهای MSF گفت "دیگر نمی توانیم بیشتر از این کسی را بیاوریم، چون ظرفیت همین الان هم پر شده، و اگر بیشتر از این کسی را ببریم، همان هایی هم که بردیم در معرض خطر مرگ قرار می گیرند"." Lowe چاره ای نداشت جز اینکه کودک را (که مجروح نشده بود) در کنار پناهندگان بگذارد. توصیف او از این تجربه "خیلی خیلی دشوار" به خوبی نمی تواند موقعیت را شرح دهد. Lowe توضیح می دهد "من تنها روزنامه نگاری بودم و قطعا حس یک تعهد اخلاقی خاصی من را ملزم می کرد آنچاه را می بینم شهادت دهم و روایت کنم".
او توضیح می دهد در مواردی که تصمیم گیری آنی در مورد اینکه باید دست به عمل زد یا نه دشوار می شود، بهتر از زمانی را برای فکر کردن در مورد علت بودن در آنجا اختصاص داد. Lowe می گوید بسیار حیاتی است "در رابطه با دلیل انجام دادن کاری که دارید انجام می دهید با خودتان صادق باشید".فرد "به نوعی دارد به فضای شخصی خود حمله می کند"، چه وارد یک درگیری و یا یک وضعیت خطرناک شود. مسئولیت اخلاقی شما این است که تا جایی که می توانید، روراست و صادق باشید. تمایز خیلی ظریفی برای یک روزنامه نگار است. شما اغلب تلاش می کنید از وضعیتی که در آن هستید کمی فراتر بروید، اما نه آنقدر فراتر که خودتان را در معرض اهانت یا ناراحتی یا رنج افرادی که با آنها کار می کنید قرار دهید. اغلب همیشه موقعیتی دشوار وجود دارد و شما باید راهی را بروید که احساس تان می گوید، اینکه آیا حضور تان قابل قبول است و یا اینکه وضعیت را بدتر می کند".
Lowe می گوید، همیشه بر سر این سوال بحث بوده، و افراد زیادی در آن شرکت می کنند، که آیا عکاس بیشتر کمک می کند یا مشکل ایجاد می کند. اگر او بحران اعتماد داشت، در مورد آن موضوع در کوزوو سال 1999 بود. Lowe نتواسنت بحران را با عمق زیاد تحت پوشش قرار دهد، بنابراین احساس می کرد این داستان "او" نیست. وقتی پناهندگان به سمت مرزهای کوزوو حرکت کردند، Lowe هم برای پوشش دادن آن رفت. او تصمیم گرفت پرتره هایی بگیرد که تمرکز اصلی اش به روی اشیائی بود که مردم وقتی با عجله خانه های خود را ترک کرده بودند، همرا خود برداشته بودند. به یاد می آورد که روزنامه نگاران از پناهندگان خسته می پرسیدند چه احساسی دارند. " آنجا بود که از خودم پرسیدم، در این موقعیت به این بزرگی، چرا من اینقدر مغرور هستم که فکر می کنم حضور من تفاوت بزرگی ایجاد می کند در حالی که روزنامه نگاران دیگری هم آنجا بودند؟ آیا دارم کار منحصر به فردی ارائه می دهم؟ "از آن زمان به بعد، Lowe بیشتر روی موقعیت های کار کرده است که کمتر شناخته شده هستند و کمتر روی آنها کار شده است.
ممکن است فکر کنید گسترش استفاده از وسایل تصویر سازی و انتشارآنها، باعث می شود برای عکاسان خیلی سخت باشد که موقعیتی را پیدا کنند که واقعا مستند نشده باشد، یا بیینده را شوک کند و یا اطلاعات تازه به او بدهد. اما Lowe ترسی از استفاده همه گیر و فزاینده از دوربین ندارد، و به عمر ماندگار تصویر حرفه ای که در دنیای روزنامه نگاری متمدن گرفته می شود ایمان دارد. به گفته او فقط تعداد انگشت شماری از تعداد نسبتا کم تصاویر روزنامه نگاری متمدن که رسانه های خبری به آن می پردازند، می توانند راه خود را به صفحات اول خبری برسانند. با توجه به سوابق گذشته، چنین تصاویری خیلی زود محو می شوند. او به حادثه بمب گذاری لندن در 7 جولای 2005 اشاره می کند. در سالگرد این اتفاق، "اکثریت قریب به اتفاق" تصاویری که استفاد شد، آنهایی بودند که توسط عکاسان حرفه ای گرفته شده بودند. در همین حال، Lowe اصرار دارد "خیل عظیمی" از تصاویر هم در فیس بوک و آثار مستند طولانی مدت باقی ماند. "گسترش عکس هایی که توسط مردم گرفته می شود، باعث شد آن آثار، اسم و رسم دار، تأمل برانگیز، با مهارت، پرشور و حتی با ارزش تر از گذشته به نظر برسند". به گفته وی، روایت کردن و "تولید آثار برای یک دوره زمانی ماندگار که واقعا فراتر از عملکرد طبیعی دوربین باشد و فرصتی تخیلی و تفسیری پیش بکشد، یک جهش کوانتومی است".
در واقع، کلمات Lowe، بازاندیشی و استدلال متراکمی را منتقل می کند که احتمالا نمی توان در پشت روایت های عکس های فوری، که در رسانه های اجتماعی امروزی آپلود می شوند، یافت. متخصصان هشدار می دهند که در جهانی که بر روی تصاویر فوری از خون و خشونت می چرخد، بیش از هر زمان دیگری به مسئولیت پذیری باز نمایی و تحمل معضلات رنج مستند سازی، نیاز است. یورش تصاویر آنلاین مسلما خطر خشونت در بیننده را افزایش می دهند، اما تنها یک تصویر واحد در صفحه اول خبر ها و یا در یک رساله درمعتبر، خیلی بهتر می تواند به ما در مورد خشونت و تلاش برای از بین بردن آن هشدار دهد. نقش یک عکاس حرفه ای زائد نیست.
خرید دوربین
Susan Sontag در کتاب "درباره عکاسی" نوشته است، "به تازگی، عکاسی هم به طور گسترده ای تبدیل به سرگرمی شده است که تقریبا همه انجام می دهند". با این حال، نزدیک به چهار دهه، چنین بیانیه ای تا حدودی محافظه کارانه به نظر می رسید. امروز، تصاویر به وسیله دوربین ها و موبایل ها گرفته می شوند و در صورت آنلاین به گردش در می آیند به طوری که جزئی جدایی ناپذیر و غیر قابل تشخیص از خود "زندگی واقعی" شده اند. به خصوص سال گذشته، درک ما – درست یا نادرست – از درگیری ها در سراسر جهان نه تنها از طریق کار عکاسان حرفه ای بلکه از طریق رسانه های اجتماعی شکل گرفت، مثل تصاویر منتشر شده از سر بریدن های داعش . گرچه چنین عکس های گرافیکی، اغلب القای کننده ترس و وحشت هستند، اما الزاما همیشه بازتابی ندارند، و گریۀ از راه دور کسانی است که از درد و رنج صحبت می کنند بدون اینکه همیشه مستقیما آن را نشان دهند.
برای موردی در این زمینه می توان به کار بر روی محاصره سارایوو توسط Paul Low عکاس برنده جایزه، اشاره کرد. تابستان گذشته در پایتخت بوسنی، نمایشگاهی از تصاویر این عکاس برگزار شد که به خوبی هم از آن استقبال شد – و این نه تنها گواه بر قدرت عکس است، بلکه شیفتگی پایداری و مقاومت در رابطه با درگیری های وحشیانه و آشنایی را نشان می دهد که اروپا از زمان جنگ جهانی دوم شاهد آن بوده است. گردشگران و افراد محلی با اشتیاق به عکس های سیاه و سفیدی خیره شده بودند که مرگ و نابودی، غم و اندوه و انعطاف پذیری در یک شهر محاصره شده را نشان می داد. یکی از فراموش نشدنی ترین عکس ها، یک تصویر از نمای نزدیک از زنی بود که با یک دست کودکی را در آغوش گرفته بود و با دست دیگر صورت خود را با نا امیدی پوشانده بود. مطمئنا هیچ عکسی در ایستاگرام یا اسنپ چت نمی تواند به رقابت با این عکس بپردازند.
هر چند Lowe خیلی از وقایع مهم و چشم گیر دهه های اخیر را پوشش داده است - از سقوط دیوار برلین تا قحطی در آفریقا و تخریب گروزنی برای آزاد کردن نلسون ماندلا - اما ظاهرا جنگ بوسنی بیشتر ار بقیه او را تعریف می کند. بیش از دو دهه پیش، او به این کشور آمد تا درگیری ها را پوشش دهد و انحلال یوگسلاوی را مستند و ثبت کند. در حال حاضر، او مدام بین سارایوو و لندن در رفت و آمد است، که استاد کارشناسی ارشد در رشته عکاسی خبری و عکاسی مستند در کالج ارتباطات لندن است. وی در حالی که جرعه جرعه قهوه سیاه خود را در بام سارایوو می نوشید، گفت که بوسنی "قطعا در سطح شخصی، و احتمالا در سطح حرفه ای، مهم ترین کاری بوده است که من انجام داده ام".
در واکنش به پیشنهاد من که روش بسیاری از روزنامه نگاران در رابطه با محاصره سارایوو در حقیقت رومانتیک به نظر می رسید ، Lowe اصرار دارد، "یک دستور کار اخلاقی بسیار روشن در انجا وجود داشت ، با وجود این واقعیت بدیهی که هر دو طرف برای خود مسائلی داشتند ، که عمدتا بار تجاوز در سمت صربستان سنگین تر بود و مردم سارایوو نیازی اصیل و واقعی داشتند. با این حال ، مدت های طولانی ، روایت هر دو دولت با چیزی که روزنامه نگاران در ابتدا از محاصره تجربه کرده بودند، کاملا در تضاد بود". Lowe گفت " به ما گفته می شد که راهی وجود دارد که احتمالا محاصره برداشته شود" ، سپس افزود که "درست و غلط کاملا روشنی در این زمینه وجود داشت ، که الزاما به معنی حزبی بودن نبود - هر چند حزبی بودن برای من مهم نبود". ما دربارۀ تمایز بین عینیت و بی طرفی بحث کردیک. لاو می گوید: "رایشت را بخواهی من اعتقاد زیادی به عینیت ندارم. عینیت یک واژه بسیار پیچیده و پر معنی است که در نهایت واقعا هیچ معنایی هم ندارد. شما می توانید "بی طرف" باشید اما باز هم بگویند، "این درست است و این اشتباه است". او می گوید، "در نهایت این چگونگی نظام حقوقی که همه چیز را تعیین می کند. تصور می شود که باید در قضاوت خود بی طرف باشد اما باز هم در مورد اینکه آیا چیزی از نظر اخلاقی درست یا از نظر اخلاقی اشتباه است - قطعا در سطح بین المللی - قضاوت می کند".
Lowe ابایی ندارد که حرفه خود او را زیر ذره بین بگذارد. او به من گفت که چطور در دکترای خود که سال گذشته ارائه کرد استدلال می کند که صرفا "شاهد بودن" از نظر اخلاقی متمایز از "در موقعیت بودن" است. او به من گفت که مورد دوم، "فرایند فعال شاهد بودن" است و فراتر از این است که صرفا بگویید "این چیزی است که من دیدم". عکاسان وقتی در موقعیت هستند ، از حضور "منفعل" در وضعیت که Lowe آن را "روند دقیق تر از تعامل با آن" می نامد، عبور می کنند. به نقل از Lowe، عکاسی که در موقعیت است اغلب "در مورد - و اغلب از طرف - کسی که نمی تواند شهادت بدهد، شهادت می دهد".
اما ارائه دادن چنین شهادتی، معضلات خودش را دارد. Sontag عکاسی را "اساسا عمل عدم مداخله" توصیف می کند، و خاطر نشان می کند عکاسی "در شرایطی که عکاس بین عکس و زندگی، عکس را انتخاب می کند" تا چه حد "پذیرفتنی" است. آیا لحظه ای هست که عکاس مجبور شود تجهیزات خود را بگذارد و از درد و رنجی کم کند؟ Lowe می گوید: "اول از همه باید بگویم که من بهیار نیستم، تنها راهی که می تواند بودن شما در آن موقعیت را توجیه کند، این است که کار خود را به عنوان یک روزنامه نگار انجام دهید، چون در غیر این صورت تبدیل به گردشگری می شوید که از وی تجلیل می شود. بنابراین فکر می کنم اولین مسئولیت شما، مستند سازی و یا ثبت و یا گفتن یک روایت است". او می افزاید، با این حال لحظاتی وجود دارد که " وظیفۀ فرد به عنوان یک انسان مدنی، هر چیز دیگری را تحت شعاع قرار می دهد، و اگر بتوانید به کسی کمک کنید باید اینکار را بکنید. اگر یک ماشین داشته باشید و کسی را ببینید که دارد خونریزی می کند و بدیهی است که سعی خواهید کرد در صورت امکان اول جان او را نجات دهید". این مخمصه ای هست که بیشتر عکاسان خبری باید در جایی در حرفه خود با آن روبرو شوند.
دوربین عکاسی
تعداد صفحات : 1